نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





مثل یک روحی ؛ رها از بند زندان و تنی!

دور  هم باشی اگر از من ٬ همیشه با منی

تو همیشه بی خبر مهمان بغضم می شوی

بی هوا از چشم های خسته ام سر می زنی…



[+] نوشته شده توسط زوبير در 15:13 | |







آرزو دارم شبی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را

میرسد روزی که بی من لحظه ها را سرکنی

میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

میرسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو ازبر کنی . . .



[+] نوشته شده توسط زوبير در 15:12 | |








تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که خفتیم همه بیدار شدند / تا که مردیم همگی یار شدند

قدر آن شیشه بدانید که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .



[+] نوشته شده توسط زوبير در 15:9 | |







یارب


یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود

لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .



[+] نوشته شده توسط زوبير در 14:52 | |







دل تنگم

 

دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست

 

در گیتی و افلاك به جز تو قمرم نیست

 

با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم

بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست


[+] نوشته شده توسط زوبير در 14:49 | |







عشق تو به تار و پود جانم بسته است

بی روی تو درهای جهانم بسته است

از دست تو خواهم که برآرم فریاد

در پیش نگاه تو زبانم بسته است

 

 



[+] نوشته شده توسط زوبير در 14:42 | |







 

عاشقت خواهم ماند، بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت

 

بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد

 

بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد

 

بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد



[+] نوشته شده توسط زوبير در 14:32 | |







می توانی بروی قصه و رویا بشوی

راهی دورترین گوشه دنیا بشوی

من و تو مثل دوتا رود موازی بودیم

من که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی . . .



[+] نوشته شده توسط زوبير در 14:31 | |








کوچه پس کوچه این شهر تو را می بوید

عطر خوش بوی تنت ناب تر از مُشک و گلاب

بوسه ای از لب شیرین تو شد سهم دلم

این غزل جای من امشب شده بد مست و خراب . . .



[+] نوشته شده توسط زوبير در 14:26 | |







آن عشق

آن عشق که دیده گریه و آموخت ازو

دل در غم او نشست و جان سوخت ازو

امروز نگاه کن که جان و دل من

جز یادی و حسرتی چه اندوخت ازو . . .



[+] نوشته شده توسط زوبير در 14:23 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

مترجم سایت

مترجم سایت