ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با توام، همه عالم ازان من
آن دم که با توام پرم از شعر و از شراب
میریزد آبشار غزل از زبان من
آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من
بنگر طلوع خندهی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خواندهای به گوش من این، مهربان من
زندگی یک بازی درد آور است . زندگی یک اول بی آخر است
زندگی کردیم اما باختیم . کاخ خود را روی دریا ساختیم
لمس باید کرد این اندوه را . بر کمر باید کشید این کوه را
زندگی را باهمین غمها خوش است . باهمین بیش و همین کمها خوش است
زندگی را خوب باید ازمود . اهل صبرو غصه و اندوه بود
♥خدايا كمكم كن تا ، به همه لبخند بزنم ، اما براي او گريه كنم♥ ♥ ♥خدايا كمكم كن تا ، مغرور باشم ، اما براي او غرورم را له كنم♥ ♥ ♥خدايا كمكم كن تا ، همه را ياري كنم ، اما او را غمخواري كنم♥ ♥ ♥خدايا كمكم كن تا ، قوی و صبور باشم ، اما خود را فداي او سازم♥ ♥ ♥خدايا كمكم كن تا ، با همهدوستباشم ، اما به اوعشقبورزم♥ ♥ ♥خدايا كمكم كن تا ، با آدم ها زندگي كنم ، اما براي او بميرم ♥